کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در راه کوفه و شام

شاعر : زهرا محمودی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

هر کس دچـار قـصۀ بـایـد، نـبایـد است           عمرى میان مانـدن و رفـتن مُردد است
راهى است راه عشق، به دلداده‌ها بگو:           خوشبخت آن دلى است که در رفت و آمد است!


هـر جـاده می‌رسـد به دو راهى کـربـلا           طورى که اوج جذبه گری‌ش بی‌حد است

طوفان گرفته است به حُرها امان دهید!           این کـشتی نجـات عـزیزان احـمد است!
پرچم به دست می‌بـرد این نیل تـشنه را           یک زن که از تمامى مردان سرآمد است
او خطبه خوان مرثیه‌هایی شنیدنى است           در انتشار مکتب سرخش زبانـزد است!
ایـن نـاخـداى صبــر خــدایـى نـمی‌کـنـد           این عالمه به حرمت عِـلمش مقـید است
زیـبـاتر از مسیـر حـسیـنى شدن نداشت           وقتى عیار عـشق تو بالاتر از صد است
تاریخ از بَـر است سرآغـاز خطبه را...           این کاروان، به نام خدا، با سر آمده است

: امتیاز

ماجرای دیر راهب و سر سیدالشهدا

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

دیــد از دور مــســیــحـا نـفـسـی مــی‌آیــد            دیــد بــا قــافــلــه فــریــادرســی مـی‌آیـــد

صحنه‌ای دیــد در آن قــافـلـه اما جانکــاه            بر سر نیزه سری دید، سـری همچون ماه


این ســر کـیـست که اینقــدر تـماشا دارد؟            صوت داوودی و انـفـاس مـسیـحــا دارد؟

از سر هر مــژه‌اش معـجــزه بر می‌خیزد            با طـنـیـنـش همه آفــاق به هــم می‌ریــزد

با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه            به ادب نــافه‌گشایی کن از آن زلف سیـاه

گرچـه این شیــوۀ رنــدان بــلاکــش باشد            حیف از این زلف که بر نیزه مشوّش باشد

با دلی ســوخـتــه آمد به طـواف ســر ماه            پــاره پــاره دلش از داغ لب پــرپـر مــاه

گفت ای جان جهان نذر غمت! جـانم باش            امشبی را ز ســر لطف تو مـهـمـانم باش

مــاه را هـمــره خود با دلِ بـی‌تــاب آورد            نذر لب‌های ترک خــورده کمی آب آورد

خون ازآن چهره که می‌شُست،دلش خون می‌شد            حــال او مـنـقـلب و دیده دگــرگون می‌شد

اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند            روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند

روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود            بین زرتـشـتی و آشــوری و ترسا و یهود

نـشـنـیـدم که ســرِ نـیــزه ســری را ببرند            یا که در سلسله بی بـال و پــری را ببرند

آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود            عشق میگفت به شرح، آن‌چه بر اومشکل بود

گفت: عــالــم شده حیــرانِ پـریشــانی تو!            کـیستــی تو؟ به فــدای ســر نــورانی تو!

ناگهان ماه،‌ چه جـانکــاه دمی لب وا کرد            محشری در دل آن سوخته‌دل، برپــا کرد

گـفـت: من کـشتــۀ لب‌تشنــۀ عــاشــورایم            زیــنت دوش محــمــد، پــســر زهــرایــم

دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست            شـعلــۀ آتشی از نخلــۀ طــور افـتــاده‌ست

تـشـنـۀ عـشـق شد از غصه نجــاتش دادند            نــاگهــان در دل شب آب حـیــاتش دادنــد

صورتش را به روی صورت خونین حسین            و مُشَـرَّف شد از آن لحظه به آئین حسیـن

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : مثنوی

نسیمی آشنا از ســوی گـیـسـوی تو می آید            نفس هایم گـواهی می دهد بــوی تو می آید

شکــوه تو زمین را با قیــامت آشنــا کرده            و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده


زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟            تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت            به عالم شور بخشیدی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم            جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی            و عیــسی را به آیین مسلمـانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی            از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم            به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم

تو را تا لحـظۀ آخــر نگــاه من صدا میزد            چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا میزد

حدود ساعت سه، جـان من میـرفت آهسته            برای غـرق در دریــا شدن میرفت آهسته

بخوان! آهسته از اینجا به بعد ماجرا با من            خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من

تمــام راه بر پا داشتم بــزم عــزا در خود            ولی از پا نیفتادم، شکستم بی صدا در خود

شکستم بی صدا درخود که باید بی تو برگردم            قدم خــم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم

نسیمی آشنا از ســوی گیـسـوی تو می آید            نفس هایم گــواهی می دهد بـوی تو می آید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی که بیشتر مدح شبیه به ذم است؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید 

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت            از این عالم چه میخواهی همه عالم به قربانت

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای آنکه نیست غیر خـدا خون بهای تو            قـلب بـه خـون نشستۀ من رو نمای تو

زینب دلـش شکسته ولی سر شکسته نیست            سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو


قرآن بخوان اگرچه تو را سنگ میزنند            دیـن خــدا نـفــس بکـشـد با صــدای تو

زینب نفس نمی کشد ای نـفـس مطمئن            یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو

تو سربلند بر ســر نیــزه بخوان بــدان            زینب هم ایــستــاده بــمـیــرد بـرای تو

من پای نی تو بر سر نی گریه میکنیم            تو مبتــلای عشـقــی و من مبتــلای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن؛ مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای آنکه نیست غیر خـدا خون بهای تو            خــون سـر شکستــۀ من رو نمــای تو

زینب سرش شکسته ولی سر شکسته نیست            سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن قالب شعر : غزل

رأس تو را به روی نی، هرچه نظاره میکنم            سیــر نمی شود دلــم، نگه دوبــاره میکـنم

ز اشــک و آه سینه ام، میــان آب و آتـشم            چو با توأم، از این میان کجا کناره میکنم


گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان            ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره میکنم

به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد            گریه به گوشواره نی، به گوش پاره میکنم

هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی            گاه نگــاه سوی مـه، گه به ستــاره میکنم

رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد           خنده ز آه خویشتن به سنگ خــاره میکنم

: امتیاز

مرثیۀ اهل بیت در کوفه و شام

شاعر : محمد مباشری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی قــرار شد که دلـی امتحــان شود            باید دچــار درد و غـمی بیکــران شود

سروی بـرای آنکــه شود آبــروی دیـن            پـیـغـمـبـر حسیـن چو پـیـغـمبران شود


از بهر حفظ معجــر خود دختــر یتـیـم            بــاید به پشت خــار مغیلان نهان شـود

آن شیر زن که درد و بلا را به جان خرید            بــاشد ســزا کـفـیــل امـام زمــان شـود

قـامت برای آنکه بگردد ستــون عشق            باید به زیـر بــار مصـائب کمــان شود

باید سـفـیــر واقعــه بهـر حیــات نــور            با دست بستـه در پی قــاتـل روان شود

آتش به جان خـرید چو آگــاه شد دلـش            باید به شـام و کوفه چو آتش فشان شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رویی بــرای آنکــه شود آبــروی دیـن            بــاید اسیــر سیــلی نــامحــرمــان شود

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : سید علی رکن الدین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـا می دهـم بـه سـاحـت قــدسـیـتـان درود            از کوهسار نیـزه روان می کـنی دو رود

با این هــزار و نهصـد و پـنجــاه آیه درد            من می شوم پـیمبـرت ای مصحـف کبـود


من را نگـاه می کنی از روی نی چه دیر            می بندی از نگاه من آن چشم را چه زود

مـوی رهـای خویش چرا جـمع کرده ای؟            خــاکستــر است روی لبت یا غـبـار دود

دیشب به خانۀ چه کسی روضه رفته ای؟            این بوی نان ز روضـۀ مـاهـانۀ که بود؟

سرهای قدسیان همه بر طاق عرش خورد            وقـتـی قـیـام نـیـزه تـان رفـت در سـجـود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن؛ مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حک شد به چوب محمل من مهـر داغ تو            سر بسته ماند نامه در این بزم پُـر شهود

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قــرآن بخـوان از روی نـیـزه دلـبـرانه            یاسـین و الرحمـان بخوان پـیـغـمـبرانه

قرآن بخوان تا خـون سرخت پا بگیرد            هم چون درخت روشنی در هر کرانه


بایـد بـلـرزانــی وجــود کــوفــیــان را            قـرآن بخـوان با آن شـکـوه حـیــدرانـه

خورشید زینب شام را هم زیـر و رو کن            قـرآن بخـوان با لهجـه ای روشنگـرانه

کوثر بخوان تا رود رود این جا بـبارم            در حـسرت پلک کـبـودت خـواهـرانه

اما چه تکـریـمی شد از لب های قـاری            تـشـت طـلا و بــوسـه های خـیـزرانـه

گـل داده از اعجــاز لب های تو امشب            این چـوب خشک اما چرا نیـلـوفـرانه

در حسرت لب های خشکـت آب می‌شد            ریحــانه ات با التــمــاسی دخــتــرانـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر حرمت اهل بیت حذف شد

قرآن بخوان شاید که این چشمان هرزه           خیــره نگردد سوی ما خـیــره ســرانه

ابیات زیر به دلیل ایراد روایی حذف شد زیرا خم شدن نیزه و موضوع تنور خولی در مقاتل معتبر نیامده است همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. 

آن شب که می‌بوسید چشمت را سه ساله           خــم شد ز داغت نیــزه هم نـابــاورانه

از داغ تو قــلب تنــور آتــش گــرفتــه           تا صبــح با غـمـنــاله هایی مــادرانــه

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید بیابانکی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شبی دراز شبی خـالی از سپـیده منـم           طلوع تلخ غروبی به خون تپـیده منم

پی نظاره ات ای یـوسف سراپا حُـسن           کسی که دست ودل ازخویشتن بریده منم


خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی              نگــاه کن منم این سروِ قد خمیده منم

کسی که ازهمه سو زخم تیغ دیده تویی              کسی که ازهمه زخم زبان شنیده منم

اگربه کورۀ داغ تو سوختم خوش باش           غـمت مـبـاد که شمـشـیـر آبـدیده منم

فـتــاده آتــش غـــم بـر دوازده بـنــدم              غزل تویی و سرآغاز این قصیده منم

خوشا به حال تو این ره به پای میپویی            کسی که این همه ره را به سر دویده منم

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تمام ابیات زبانحال حضرت زینب است، بیت زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است لذا حذف گردید

کر است عالم  ومن عاجز ازسخن گفتن          خیال می کنم آن گنگ خواب دیده منم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی         نگــاه کن منم این بـیـد قـد خـمـیده منم

ترسیم حالات اهل بیت در راه کوفه و شام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چکیده قطرۀ خونی ز چشم سلسله ای            شکـسته بغـض گـلـوگـیر تلخ آبله ای

میان خندۀ قـابیـلیان چه مظلـوم است            صدای ضجّۀ جان سوز زنگ قافله ای


تـمـام آیـنـه هـا را به نـیـزه ها زده انـد            عجب جماعت بد ذات و اهل حوصله ای

دم غـروب که یک آیـنه زمـین افتـاد            وزیـد باد عجـیبی، گـرفت زلـزله ای

به روی ناقه نشـسـته زنی کـبـود آسا            خـمـیـده مثـل رکـوع بلـنـد نـافـلـه ای

فقـط نظاره گـر انعـکـاس آیـنه هاست            بدون هیچ شکایت و شِکوه یا گله ای

در امتداد نگاهش مدینه معـلوم است            هنوز مانده به ذهـنش وقوع غائله ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدمصرع دوم بیت زیر بیشتر به مدح یزیدیان نزدیک است  تا مدح اهل بیت

تـمـام آیـنـه ها را به نیزه ها زده اند          عجب جماعت خوش ذوق و اهل حوصله ای

ترسیم حالات اهل بیت در راه کوفه و شام

شاعر : حسین رستمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هشتاد و چار آئیـنه دنـبال سرش بـود            صحرا به صحرا دشت پامال سرش بود

ازکودکی چون سایه هر جایی که میرفت               این سرنوشت سخت دنبال سرش بود


دائم نـگـاه خـواهـرش بر آسـمان بود            از نیـزه ها جـویای احـوال سـرش بود

می رفـت اخـبـار سـرش بر نـیـزۀ باد            هرجا رسید از پیش جنجال سرش بود

بر پشت بام و کوچه ها پُـر بود نامرد            چون هم تماشا بود هم فال سرش بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یا بر سر من از سر نی سایـبان بده           یـا بـر بـلـنـدْ نـیـزه مرا آشـیـان بده

با گیسوی رها شده در دست بـادها              از نی مسیر قـافله ات را نشان بـده


جانم به لب رسیده ولی جـان نداده ام              گفتم به دل که صبرکن وامتحان بده

نیـزه سوار گـشته ای و تند می روی           جا مانده ام برای رسیدن زمـان بده

پایم دگر برای خودم نیست، باغبان           برسـاقه های مـردۀ من باز جان بده

خون تو و حجاب من ارکان کربلاست              کشتی به گل نشسته مرا بادبان بده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تنـگ غـروب و گریـۀ بی اخـتـیار بـاد           آیـد به گـوش شـیـون مرثـیّه وار بـاد

زیـبـاتـریـن سـتــارۀ دنـبـالـه دار نـی           افتاده است گیـسویـتان در مسیـر باد


مویت سپیدتر شده از چند روز پیش           یا نه! نشسته برسر و رویت غبارباد

بنگرچگونه حقّ مرا غصب کرده است           بـوسیـدن لـبـان تو در انـحـصـار باد

بـا گـیـسـوان شـانـه زده دلـربـاتـری           مبهوت ومات ماندم ازاین شاهکارباد

روح ازتنم جدا شده، سوی تو میدود              ای سیب سرخ زخمیِ درچشمه سار باد

زیبـاتـر از همـیشه به آفـاق می روی              قـقـنوس پَـر گشوده میان شـرار بـاد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید محمد جوادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چشمم ازداغ تو ای گل پُرشبنم شده است           لحظه هایم همگی رنگ محـرّم شده است

مرهـمــی نیست که بر داغ عظیمت بنهم           اشک، تنها به دل سوخته مرهم شده است


حق بده پشتم اگر خم شده ازغصه حسین           قـامت نیزه هم از ماتـم تو خـم شده است

چند روزی است که ازحال لبت بی خبرم           چه شده موی تو آشفته و درهم شده است

لب و دندان و سر وصورت تو خونین است           چشم هایت چقـدر چشمۀ زمـزم شده است

پیش ازاین لهجۀ زهرائی ات اینگونه نبود              چـند دندان تو ای قاری من کم شده است

: امتیاز

ذکر مصائب بردن سر مطهر سیدالشهدا به دیر راهب

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

می رفت و زیرِ مـاه دلی را پسند كرد           در كُنجِ دِیرِ، سر زده اش در كمند كرد

خوش كرده بود دل ببرد پـیــرمرد را           از سجده های پایِ صلیـبش بـلنـد كرد


زُنّار و روح و اِبن و اَبش را گرفت وبعد           از فیضِ نورِ فاطمی اش بهـرمند كرد

ذكـرِ شهـادتـینِ لبِ زخمـی اش چـشـید           گوئی دهانِ خویش پُر از حَبّه قند كرد

می بـرد رشكِ تازه مسلـمانیش، مسیـح           آن شب سری بریده رهایش ز بند كرد

چه عـزّتـی!! برای حسین انتخاب شـد

كاهی كه داده بود، به كوهی حساب شد

ای ماهِ خون گرفته كه از در، درآمدی           ای عرشِ نِی به دامن من با سرآمدی

من مِثـلی ای عـزیـزِ خـدا وقتِ دیـدنم           بر بـالِ اشـك، مــادرِ نـیـلـوفـر آمـدی

بر مَـقـدمِ تو مـژدۀ طـوبی لَـكُـم رسـید           شَیب الخضیب گشته ترین، دلبر آمدی

برچهـرۀ تو این همه ابرو چه می كند؟           از زیـرِ پـایِ غارتِ لشكر در آمدی؟

عـیسی بـرای غربتِ تو لطـمه می زند           آه ای گـلـو بـریـده كه یحـیی تر آمدی

این گیسوانِ سوخته نه، درخورِ تو نیست              می شویمت كه از دلِ خـاكـستر آمدی

اعـجـازِ خـشـكیِ لـبِ روحـانـی تــوأم

از این به بعد مستِ مـسـلـمـانـی تـوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

زُنّار وروح و اِبن و اَبش را گرفت وبعد        از فیضِ نورِ فاطمی اش بهرمند كرد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ای آفتاب زمین خورده، ماهِ نیزه حسین           طلوع كرده سرت در پگاهِ نیـزه حسین

پــنــاهـگــاهِ یـتـیــمـانـم و بــدونِ پـنــاه           خـودت بگـیـر مـرا در پـناهِ نیزه حسین


ز آهِ تو به زمین ریخت گـریـۀ شمشیر              زِ اشكِ من به هـوا رفت آهِ نیـزه حسین

پِیِ سرِ تو در این شهر كوچه گرد شدم           مـرا كـشانده به بـازار، راهِ نیـزه حسین

چه داغ ها كه به رویِ جگر گذاشته است             بگـو به من چه نبـوده گـناهِ نـیزه حـسین

امان ز كارِ سنان و امان ز زخـمِ زبان           امـان ز نـیزه و قـلـبِ سیـاهِ نیـزه حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت روایی حذف شد

به پیشِ چـشـمِ ترم بارها زمین افتاد         سرِ شكسته ات از جایگـاهِ نیزه حسین

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مَردُم که روی مـاه تو بر هم نشان دهند           چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند

زخـمی بود که بر تن مجـروح من رسد           با هر اشـاره ای که سرت را نشان دهنـد


ای سر چنین که بر سر نی جلوه گر شدی           ترسم که کودکان تو از غصه جان دهند

ای میـر کـاروان خبـری هم ز ما بگـیر           بنگر چه رنج ها که بر این کاروان دهند

مــا را بَــرنــد بر ســر بــازار روزهــا              شب ها به کنج خلوت زندان مکان دهـند

بـیم گـنه مـدار «مؤید» که روز حـشـر           بـر دوسـتـان فــاطـمــه خـط امـان دهـند

: امتیاز

زبانحال امام سجاد علیه السلام در راه کوفه و شام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دیدم به چشم خویش غــمی ناشنـیده را           در یک غــروب سرخ بلای عدیده را

با نالـه ام زمین و زمـان گـریه می کـند           از مادر ارث برده ام این اشک دیده را


یعـقـوبـم و به دست خـودم بین بـوریـا            چـیدم به گریه یوسف پیکـر دریـده را

یــادم نـمـی رود که چـگـونـه مـقـابــلـم           بـستـنـد دست عـمـۀ قـامت خـمـیـده را

یـادم نمی رود سـر شـب لـحـظـۀ فـرار              فـریـادهـای دخـتـر گـیـسـو کـشیـده را

هـنگـام جـابه جائی سـر روی نیـزه ها               دیـدم شکاف حـنجر و خون چکیده را

لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد           دیــدم سـپــاه روی بـدن هـا دویــده را

یک تـار مـوی عـمۀ ما را کـسی ندیـد              پـوشانده بود نـور حسین این حمیده را

بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی              خون کرده صحنه ای دل محنت کشیده را

دشمن کنیزخواست و دیدم به چشم خویش              طفل یتـیم و وحشت و رنگِ پریـده را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

من با همین لبان خودم نیمه های شب          بوسه زدم گـلــوی بریــده بــریــده را

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن سلطانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

می روم با کـاروان امـا سرِ تـو ساربانم           میکِشَم خود را به دنبالِ توگرچه خسته جانم

هیچکس قادر نبود از پیکرت دورم نماید           گر سرِ بر نیزه ات با من نبود ای مهربانم


خندۀ کمرنگِ لبهایِ به خـون آغشتۀ تو           می زند فریاد می خواهم کمی قرآن بخوانم

ماهِ تابانم، مشو دور از کـنارم تا نمـیرم           ای تمامِ حـاصلم با من بمان تا من بمانم

گاهی ازمحمِل که می بینم سَرَت را رویِ نیزه           میخورم حسرت چرا تو اینچنین و من چنانم

جانِ خواهر سروِ بالایی که زینب داشت خَم شد           از غمِ خشکیِ لبهایِ عطشناکت، کـمانم

کاش تا دورانِ (هجران) بگذرد دیگر نمانده           نَه قراری و نَه صبری و نَه طاقت نَه توانم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نمی گویم زنوک نیزه با خواهرتکلم کن           نگاهت پاسخ من داد، برطفلت ترحم کن

اگرچه غـنچۀ بی آب، هرگز نشکـفد اما           درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن


به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی              به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن

اگربهر نماز شکر میخواهی وضو سازی              نـدارم آب، با خاک سر زینب تیـمم کن

تو قلب عـالـمِ امکانی و آگـاهی از قـلبم           به دریا با نگاه خود بگو، کمتر تلاطم کن

نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید             زبرج نی نظرای ماه من امشب به انجم کن

اگرچه کاسۀ صبر مرا هم کرده ای لبریز             ز بهر حفظ جان کودکت با او تکـلم کن

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

اگــرچـه غـنـچـۀ بـی آب، نـشکـفـد امـا        درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
 

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه ها           ازغمت خون عقده بسته در گلوی نیزه ها

خاطرات کـربلا از پیش چشـمانم گذشت         تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیــزه هـا


آمدی با سربه دیدارم که بر گردد، حسین         دیدۀ مـردم ز محـمل ها به سوی نیـزه ها

من فدای حنجرخشکت که نوشیدست آب         گه ز جام دشـنه ها، گاه از سبوی نیزه ها

از فــراق اکبــرت، قـلـب رقـیـه آب شـد         کاش این دختر نگردد رو بروی نیزه ها

ای مــؤیّـد! تا بـیـابـم آن سـر بـبـریـده را         می روم با پای دل در جـستجوی نیزه ها

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع قرآن خواندن سر سیدالشهدا در مقابل اهل بیت نبوده است بلاکه در روز دوم ورود به کوفه بوده است

آمدی با سربه دیدارم که بر گردد، حسین       دیدۀ مردم ز محمل ها به سوی نیزه ها